فرهنگ مجازی

دفتر مشق مجازی کلاس فرهنگ مجازی دکتر سعیدرضا عاملی.

فرهنگ مجازی

دفتر مشق مجازی کلاس فرهنگ مجازی دکتر سعیدرضا عاملی.

گجت‌های همراه دسترسی به اینترنت و فضای دوم را آسان‌تر کرده‌اند. افزایش دسترسی به اینترنت و همه‌جا حاضر بودن آن با گجت‌های همراه تغییری بزرگ در همه‌ی ساحت‌های زندگی به‌وجود آورده‌است. خانواده نیز یکی از این وجوه است. اگرچه آمارها نشان می‌دهد که خانواده در حال تغییر است اما نباید نتیجه‌گیری‌ای سریع داشت و تمام تغییرات خانواده را به رشد استفاده از فضای مجازی مرتبط دانست و یا تصور کرد که ارتباطات مجازی جایگزین ارتباطات خانوادگی شده‌است. فضای مجازی یکی از عوامل موثر در تغییرات خانواده‌ها است.

زمانی که از تاثیرات فضای مجازی بر خانواده‌ سخن به میان می‌آید معمولا فضای مجازی به عنوان اهریمنی تصور می‌شود که ثبات روابط خانوادگی را بر هم زده‌است. در حالی‌که گسترش فناوری‌های ارتباطی به حفظ روابط خانوادگی خانواده‌هایی که به هر دلیل (کار، مهاجرت و...) برخی از اعضای آن دور از سایرین هستند، کمک کرده‌است.  برای خانواده هایی که این سختی دوری را تحمل می کنند، در دسترس بودن و تنوع فناوری اطلاعات و ارتباطات در دو دهه اخیر دستخوش تغییراتی شده است. خانواده‌های مهاجر که زمانی به تماس‌های تلفنی گران قیمت و نامه‌های پست شده از راه دور متکی بودند، اکنون از هزینه‌های قابل توجه کاهش یافته برنامه‌های چت ویدیویی و پیام‌رسانی لذت می‌برند. این تغییرات روابط خانوادگی چندوجهی را به خصوص برای خانواده‌های فراملی و نظامی که در آن ارتباطات روزانه در چندین فن‌آوری اطلاعاتی و ارتباطی رخ می‌دهد، نرمال کرده‌اند (Hall و Waszidlo, 2022)  در این شرایط دیگر صمیمیت در خانواده به معنای نزدیکی فیزیکی نیست و فناوری‌های ارتباطی به مدیریت روابط و حفظ صمیمت خانوادگی کمک می‌کنند (Eklund & Sadowski, 2021). حتی می‌تواند از شکل خانواده‌ی هسته‌ای فراتر برود و امکان ارتباط میان خانواده گسترده را فراهم کند. 

علی‌رغم این‌که فناوری‌های ارتباطاتی و فضای دوم همه‌ جا حاضر می‌تواند با هم بودن خانواده را با وجود فاصله فیزیکی تسهیل کند، الگوی ارتباطی جدیدی را هم به وجود می‌آورد که بر روابط درون خانواده تاثیرگذار است. الگوی جدیدی که بری ولمن (۲۰۰۱) از آن به عنوان فردگرایی شبکه‌ای یاد می‌کند. در این الگوی ارتباطی فرد پایه‌ی ارتباط با افراد است نه خانواده و یا گروه‌های دیگر. پیش‌تر رایج بود که ارتباط افراد در واقع ارتباط خانواده‌ها به یک‌دیگر بود یک‌ خانواده مشترکا از یک تلفن استفاده می‌کردند و مشترکا کارت تبریک دریافت می‌کردند اما توسعه فناوری‌های دیجیتال مانند تلفن‌های همراه هوشمند این الگو را تغییر داده‌است و حالا دیگر هر فرد خود در مرکز شبکه‌ی خود است و چه بسا که شبکه‌ی ارتباطی هر فرد در خانواده کاملا با شبکه‌ی ارتباطی سایر افراد خانواده متفاوت باشد (Eklund & Sadowski, 2021).

البته تصور این مسئله که تنها فناوری‌های دیجیتال و تسهیل دسترسی به اینترنت موجب این فردگرایی در خانواده شده‌است، ساده‌انگارانه‌ است. توسعه فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی تنها شتاب‌بخش و تا حدی تسهیل‌کننده‌ی روندهای فردگرایی بوده‌اند. و هم‌چنین نباید تصور کرد که تغییر الگوی ارتباطی در خانواده به معنای فروپاشی نهاد خانواده است. این تغییر شکلی به نظر برگشت‌ناپذیر در خانواده‌ است و متناسب با این تغییر شکل باید تلاش‌هایی در سطح خود خانواده و فراتر از آن برای حفظ نهاد خانواده و صمیمیت بین اعضای خانواده صورت پذیرد.

علاوه بر تغییراتی که در شکل ارتباطی درون خانواده به وجود آمده‌است تغییرات نهاد خانواده از زاویه‌ای کلان نیز محسوس است. تغییر تعداد اعضای خانواده (کاهش موالید)، افزایش سن ازدواج و افزایش میزان طلاق (درنتیجه افزایش خانواده‌های تک سرپرست)، از جمله تغییراتی است که در شکل نهاد خانواده به وجود آمده‌است. عامل این تغییرات به شکل مستقیم البته دوفضایی شدن و افزایش دسترسی به فناوری‌های ارتباطی نیست. بلکه عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌ای بر این تغییر شکل نهاد خانواده اثرگذار بوده‌اند. باید توجه داشته‌باشیم که روندهای نوسازی و مدرن شدن این تغییرات را در نهاد خانواده به وجود آورده‌است. از دیدگاه‌ گیدنز، روابط اجتماعی تحت تأثیر مدرنیته قرار دارند و تأثیر آن بر هر نوع رابطه ای، مانند پیوندهای خویشاوندی، روابط شخصی و عناصری ازاین دست غیرقابل انکار است . به باور وی، در دوران جـدید‌ پیوندهای خویشاوندی تحلیل رفته و «این که انواع خاصی از پیوندهای خانوادگی در برخی از محیط های جوامع نوین نیرومند باقی مانده است ، نمیتوانند به معنای ایـن بـاشد که خویشاوندی هنوز‌ همان‌ نـقشی را کـه زمانی در تنظیم زندگی روزانه ی اکثریت مردم بازی میکرد، ایفا میکند». مکان و پیوندهای خویشاوندی که در شرایط مدرنیته تحلیل رفته اند دیگر‌ نمیتوانند‌ به میزان گـذشته زمـینه ی اعتماد و روابط صمیمانه را فـراهم کـنند. نظریه نوسازی با تأکید بـر تـغییرات سـاختی جوامع (گذار از‌ اقتصاد‌ کشاورزی‌ به اقتصاد صنعتی)، تغییرات خانواده را به تغییرات ساختاری در زندگی اجتماعی بـه منظور‌ ظهور‌ نیروی‌ جدید اجتماعی یعنی جریان صنعتی شدن ، شهرنشینی، آموزش همگانی و غـیره مرتبط میکند و تحولات ازدواج و خـانواده‌ را به عنوان سازگاری نظام مند با تغییر در شرایط نظام اجتماعی پیرامونی‌ یا‌ به‌ عبارتی؛ انطباق با شرایط اقتصادی اجتماعی تغییریافته در نظر میگیرد. بدین ترتیب رویکرد نوسازی در بحث تغییرات خانواده بر ایـن باور‌ است‌ که‌ نهاد خانواده تحت تأثیر عناصر نوسازی، هم ازلحاظ ساختاری و هم ازلحاظ کارکردی دچار تغییر و دگرگونی‌ می‌ شود. در جریان فرآیند نوسازی، ارزش های سنتی خانواده کم رنگ تر‌ میشوند‌. پسـ‌ تـجدد در اصل نوعی نظم اجتماعی است که نظام کنش اجتماعی را از حیطه نفوذ‌ احکام‌ یا‌ تکالیف و کردارهای از پیش تعیین شده دور می کند. به تعبیر گیدنز‌، جامعه‌ جدید، جامعه ای است که از هژمونی گـذشته و زمـینه های محلی کنش به نوعی تهی شده‌ است‌ ؛ و درهایش را به روی آینده ای مسأله زا و ابهام آلوده گشوده است‌ (رحیمی، محمد و دیگران، ۱۳۹۵). 

تغییر ارزش‌های اجتماعی، تغییرات در شکل خانواده را هم به وجود آورده‌است.  مهم‌ترین تغییر فردی در دهه‌های اخیر، افزایش سطح تحصیلات در گروه‌های مختلف است که توسط ماهیت برابری‌خواهانه انقلاب تحریک شده است. زمان ازدواج نیز به سمت سنین بالاتر به ویژه برای دختران تغییر کرده است و رفتار و نگرش زنان نسبت به باروری به طور قابل توجهی تغییر کرده است (Abbasi-Shavazi  و  2008 ,McDonaldدوفضایی شدن و تسهیل دسترسی به فناوری‌های ارتباطی تنها تسهیل کنند‌ه‌ی این روند مدرن شدن است.

در مسیر حفظ نهاد خانواده باید توجه داشت که قبل از هر چیزی باید واقعیت تغییرات خانواده را پذیرفت و پذیرفت که ارزش‌های افراد در قبال خانواده تغییر کرده‌است و این تغییرات برگشت‌ناپذیر است. و هر اقدامی باید با توجه به فهم ارزش‌های جدید صورت پذیرد. به علاوه این‌ به نظر می‌رسد تغییرات خانواده مسیر متفاوتی را طی کند چرا که نسل بومی‌های دیجیتال (نسلz) به سن تشکیل خانواده ورود پیدا کرده‌اند و ارزش‌های متفاوت این نسل و به علاوه دانش آن‌ها نسبت به فضای مجازی شکل خانواده‌ را تغییر خواهد داد و احتمالا آن‌ها روابط متفاوتی با فرزندانش شکل بدهند.

و در پایان خاطره‌ی یکی از کلاس‌هایی که به عنوان معلم حضور داشته‌ام را به یاد می‌آورم که در انتهای کلاس یکی از شاگردانم از من پرسید که چرا شخصیت داستانی را که برای آن‌ها تعریف می‌کردم تمام سختی‌ها را تحمل کرده‌ تا برای آرمانش بجنگد؟ چه چیزی مهم‌تر از خود فرد؟ در آن زمان من نتوانستم پاسخی بدهم در نهایت یکی دیگر از دانش‌آموزان گفت: خب به خاطر خانواده‌ش اون اگر نمی‌جنگید خانواده‌ش کشته‌می‌شدن. آن‌جا دیدم که مهم‌ترین و نهایی‌ترین ارزشی که برای دانش‌آموزانم باقی‌مانده‌است، خانواده است. به نظر می‌رسد که خود خانواده نهایتا در برابر آن‌چه که تهدیدش می‌کند راه حفظ خود را پیدا خواهد کرد.

 

  • ریحانه حیدری

اخلاق و هوش مصنوعی

هوش مصنوعی روز‌به‌روز به حوزه‌های جدید‌ی ورود پیدا می‌کند و به مرور بسیاری از جنبه‌های زندگی ما وابسته و متصل به هوش مصنوعی خواهد بود.  سرعت گسترش هوش مصنوعی و قدرت پردازش و تحلیل آن، نگرانی‌های بسیاری را به وجود آورده‌است. رد این نگرانی‌ها را می‌توان در فیلم‌های آینده‌نگر علمی-تخیلی‌ای مانند Her، ex-machina و black mirror دید. در این فیلم‌ها نسبت به این‌که هوش و قدرت هوش مصنوعی از انسان پیشی بگیرد و بر او چیره‌‌ شود احساس خطر می‌شود. جدا از این خطر دور، نگرانی‌های دیگری نیز نسبت به هوش مصنوعی وجود دارد. نگرانی‌هایی که مربوط به آینده‌ی دور نیستند و این نگرانی‌ها را در تعامل و کاربری فعلی و امروزه‌ی ما نسبت به هوش مصنوعی نیز می‌توان یافت. اولین نگرانی که در رابطه با گسترش هوش مصنوعی در حوزه‌های مختلف زندگی به ذهن می‌رسد، از دست دادن شغل است. با توسعه‌ی هوش مصنوعی، بسیاری از مشاغلی که پیش از آن توسط انسان‌ها انجام می‌شد به هوش مصنوعی سپرده می‌شود. البته پاسخ متخصصان در برابر این نگرانی این است که اگرچه هوش مصنوعی باعث از بین رفتن بسیاری از مشاغل می‌شود اما در عین‌حال مشاغل جدیدی را نیز به وجود می‌آورد. البته نگرانی برای از دست رفتن شغل، یک نگرانی متاخر و در مواجهه‌ی هوش مصنوعی نیست بلکه این نگرانی که ماشین‌ها جایگزین انسان شوند و از زمان صنعتی‌شدن به شکل‌های گوناگون وجود داشته‌است. اما همان‌گونه که رشد و توسعه‌ی ماشین‌های مکانیکی متوقف نشد رشد و توسعه هوش مصنوعی نیز گریز‌ناپذیر و متوقف نشدنی است. هرچند که مسئله از دست رفتن شغل برخی از افراد چیزی است که دولت‌ها باید به آن توجه کنند و برای آن برنامه‌ریزی داشته‌باشند. (کشاورز، ۲۰۲۱)

اما جدا از این نگرانی‌ها نمی‌توان انکار کرد که هوش مصنوعی نقش موثر و مفید و قابل توجهی در زندگی روزمره‌ی ما دارد. هوش‌ مصنوعی و الگوریتم‌ها به غیر از پیشنهاد موثر ویدئوهای احتمالا مورد علاقه‌مان در یوتیوب می‌توانند نقش‌های اساسی‌تری مانند کنترل ترافیک شهری و کاربردهای پزشکی و بسیاری از امور اداری را نیز ایفا کنند.  واقعیت آن است که بسیاری از جنبه‌های زندگی ما وابسته به هوش مصنوعی است و بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم جامعه‌ی ما به هوش مصنوعی سپرده‌شده‌است. «به گزارش گاردین ۷۲ درصد از رزومه‌های آمریکایی هرگز به چشمان انسانی نمی‌خورند» (کریادو-پرز، ۱۳۹۹). اگر جامعه‌ای برابر و عادلانه را طلب می‌کنیم مهم است که این پرسش را مطرح کنیم که آیا هوش مصنوعی نقشی در رسیدن به این برابری ایفا می‌کند یا نه؟ پاسخی سطحی و اولیه به این پرسش می‌تواند این باشد که توسعه‌ی هوش مصنوعی در جنبه‌های گوناگون زندگی ما به عادلانه‌تر شدن این دنیا کمک خواهد کرد چرا که تبعیض‌ها و سوگیری‌های انسانی‌ای که منجر به بی‌عدالتی می‌شود در هوش مصنوعی جایی ندارد اما گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد عملکرد هوش مصنوعی نیز همان‌ سوگیری‌های انسانی را دارد. مثلا سیستم‌های هوشمند تشخیص صدا به صدای زنان حساسیت کم‌تری نسبت به صدای مردان نشان می‌دهند و این مسئله زمانی مهم می‌شود که بدانیم برخی از سیستم‌های درمانی از همین سیستم‌های تشخیص صدا استفاده می‌کنند (کریادو-پرز، ۱۳۹۹). سوگیری‌ هوش مصنوعی می‌تواند همان کلیشه‌ها و نابرابری‌هایی که امروز درگیر آن هستیم را بازتولید و حتی تقویت کند. اگرچه عدم دخالت انسانی در تصمیم‌گیری‌های هوش مصنوعی یک مزیت به حساب می‌آید، اما زمانی که هوش مصنوعی درگیر سوگیری‌های جنسیتی، نژادی و... این عدم دخالت انسانی می‌تواند اثر سوگیری‌ها را چند برابر کند چرا که می‌توان امید داشت یک نفر درگیر کلیشه‌های جامعه نسبت به گروه‌های متفاوت نباشد اما نمی‌توان امید داشت که یک هوش مصنوعی متفاوت از الگوریتم‌های آموخته شده عمل کند.

هوش مصنوعی بر مبنای داده‌های موجود آموخته‌می‌شود. از داده‌هایی که خود نسبت به گروه‌های اجتماعی متفاوت سوگیری دارند چگونه می‌توان توقع هوش مصنوعی بدون سوگیری داشت. پس هوش مصنوعی آن‌گونه که به نظر می‌رسید هم بدون دخالت انسانی نیست و تمایلات و سوگیری‌های ما می‌تواند بر عملکرد هوش مصنوعی اثر بگذارد. سوگیری هوش مصنوعی وقتی پیچیده‌تر و عمیق‌تر می‌شود که با شکاف دسترسی ترکیب می‌شود. گروه‌های اجتماعی تحت تبعیض در داده‌های در دسترس هوش مصنوعی بازنمایی نشده‌اند یا بد بازنمایی شده‌اند و اعضای این گروه‌ها نیز کم‌تر توان استفاده از خدماتی که با هوش مصنوعی کار می‌کنند را دارند بنابراین سیستم‌های هوش مصنوعی باز هم شانس کم‌تری پیدا می‌کنند تا داده‌های جدیدی در رابطه با این گروه‌های تحت تبعیض دریافت کنند.

خوش‌بینی و امیدواری ابتدایی از امکان رسیدن به دنیایی عادلانه‌تر با وجود هوش‌مصنوعی جای خود را به ناامیدی می‌دهد. هوش مصنوعی در جهان ناعادلانه‌ی ما می‌تواند به شیوه‌ای عادلانه عمل کند و آموخته‌شود؟ آیا رشد و توسعه‌ی هوش مصنوعی به معنی رشد و توسعه‌ی باورها و کلیشه‌های تبعیض‌آمیز پیشین نیست؟ با وابسته‌شدن هرچه‌ بیشتر ما به هوش مصنوعی می‌توان انتظار تغییر داشت؟ یا هم‌چنان باید شاهد آن باشیم که رزومه‌های زنان برای برخی مشاغل کاری حتی روی میز کارفرماها قرار نگیرد چرا که پیش‌تر توسط هوش مصنوعی حذف شده‌اند؟

این ویدئو می‌تواند ایده‌هایی در رابطه‌ با راه‌های برون‌رفت از این وضعیت ارائه دهد.

البته هم‌چنان نباید نقش انسانی در راهبری و طراحی هوش مصنوعی را نادیده‌گرفت. طراحی هوش مصنوعی می‌تواند در خدمت اهدافی قرار بگیرد که به حرکت جهان به سمت دنیای عادلانه‌تر و سالم‌تر کمک کند. برای مثال مدل‌های زبانی‌ای که در گوگل، فیس‌بوک و آمازون طراحی شده‌اند می‌توانند سخنان نفرت‌انگیز نژادی را تشخیص دهند و محتواهای این‌گونه را حذف کنند. این گزارش مثال خوبی است از این‌که چگونه تلاش‌های انسانی می‌تواند هوش مصنوعی را  نسبت به سخنان نفرت‌انگیز حساس کند. اما همان‌گونه که در این گزارش نیز اشاره می‌شود اگرچه حساس کردن هوش مصنوعی به انواع محتواهای نفرت‌آمیز (مانند محتواهای دارای imoji در این گزارش) کار چندان دشواری نیست اما رسانه‌های اجتماعی بزرگ‌ نسبت به آن بی‌توجه‌اند.  توسعه‌ی سودمحور هوش مصنوعی چالشی در برابر ملاحظات اخلاقی هوش مصنوعی است.

 

  • ریحانه حیدری

«من عادت دارم که ۳۶۰ میلیون نفر هر روز همه‌ی حرکات من رودنبال کنند. چند نفر snl رو نگاه می‌کنن؟ ۱۰ میلیون نفر؟!  به خاطر همین امشب برام یه شب راحت و آسونه» این‌ها بخشی از مونولوگ‌های وایرال شده‌ی کیم‌ کارداشیان سلبریتی‌ مشهور آمریکایی در برنامه‌ی معتبر و با سابقه‌ی طنز تلویزیونی، SNL، است. این جمله‌ی به ظاهر طنز یکی از تفاوت‌های شبکه‌های اجتماعی و با رسانه‌ی‌ توده‌ای مانند تلویزیون را نشان می‌دهد. کیم‌ کارداشیان با ۲۶۲ میلیون نفر دنبال‌کننده  از سراسر جهان ۸امین صفحه‌ی پرمخاطب اینستاگرام را دارد. و دنبال‌کنندگان او می‌توانند رویدادهای زندگی او را در اینستاگرام دنبال کنند. البته او زندگی‌اش را تنها در اینستاگرام به اشتراک نمی‌گذارد. بلکه او و خانواده‌ش برنامه‌ای واقع‌نمایی تلویزیونی لحظات زندگی‌شان را از سال ۲۰۰۷ با مخاطبان به اشتراک می‌گذاشته‌اند. در واقع اگر به لیست پرمخاطب‌ترین صفحات اینستاگرامی نگاهی بیاندازیم متوجه می‌شویم که تمامی آن‌ها پیش از اینستاگرام نیز افرادی مشهور بوده‌اند و جزئیات زندگی آن‌ها برای طرفداران‌شان کنجکاوی‌کاوی برانگیز بوده‌است. و پلت‌فرمی مانند اینستاگرام به صرفا آن‌ها را برای طرفداران‌شان در دسترس‌تر کرده‌است. آن‌ها فوتبالیست‌ها، بازیگران، خواننده‌ها،  مدل‌ها و چهره‌های تلویزیونی‌اند که شهرت اولیه‌شان را مدیون رسانه‌های توده‌ای و به‌طور خاص تلویزیون هستند. شبکه‌های اجتماعی آن‌ها را به گستره‌ی بیش‌تری از مخاطبان جهانی متصل کرده‌است و همین توجه و امکان دسترسی مخاطبان جهانی به چهره‌های اینستاگرامی موجب شده‌است تا رسانه‌های توده‌ای مورد توجه جهانی قرار بگیرند. مونولوگی که ابتدای این یادداشت آورده‌شد مثالی برای این نوع توجه است. بخش‌هایی از یک برنامه‌ی تلویزیونی‌ آمریکایی می‌تواند به پشتوانه‌ی شهرت چهره‌ی میزبان‌ش در سراسر جهان دیده‌شود. در واقع می‌توان گفت شبکه‌های اجتماعی بر خلاف آن‌چه که تصور می‌شود به مدد تلویزیون و رسانه‌های توده‌ای آمده‌اند تا این رسانه‌ها به مخاطبانی گسترده‌تر و جهانی دست پیدا کنند. به دلیل ماهیت تعاملی شبکه‌های اجتماعی، این پلت‌فرم‌ها به عنوان بازوی تعاملی برنامه‌های رسانه‌های توده‌ای و چهره‌های مشهور نیز شناخته‌می‌شوند. در واقع شاید بتوان این را مطرح کرد که شبکه‌های اجتماعی ادامه و بازوی رسانه‌های توده‌ای و به طور خاص تلویزیون هستند نه رقیب آن‌ها. بازوهایی که به رفع کمبودهای رسانه‌های توده‌ای کمک می‌کنند.

 

صفحات این چهره‌های مشهور اگرچه به نام آن‌ها و به ظاهر متعلق به آن‌هاست اما می‌دانیم که به تنهایی توسط آن‌ها مدیریت نمی‌شود. تیم چهره‌های مشهور محتواهای به اشتراک گذاشته‌شده را کنترل می‌کنند تا در نهایت تصویر و چهره‌ای مطلوب از سلبریتی به مخاطبان‌ش ارائه شود. این تیم محتوایی هم‌چنین تلاش می‌کند تا اعتبار سلبریتی اینستاگرامی به اینستاگرام محدود نماند و خود فرد و تیم‌ش تلاش می‌کنند اعتباری به غیر از یک چهره‌ی مشهور اینستاگرامی برای فرد دست و پا کنند. بنابراین تلاش می‌کنند تا این چهره‌ها بتوانند در برنامه‌های تلویزیونی و فرش قرمزها و مراسمات مهم سال حضور بیابند. این موضوع فقط به سلبریتی‌های بسیار مشهور اختصاص ندارد. چهره‌ی شبکه‌های اجتماعی که تمام شهرت‌شان را از حضور در شبکه‌های اجتماعی به دست آورده‌اند نیز تلاش می‌کنند تا بتوانند به عنوان فردی حرفه‌ای به رسانه‌های توده‌ای راه بیابند. صرف دنبال‌کنندگان پرشمار کفایت نمی‌کند. به نظر می‌رسد که اعتبار و ماندگاری نه در چهره‌ی اینستاگرامی/تیک‌تاکی/یوتیوبی بودن که در جدی گرفته‌شدن در رسانه‌های توده‌ای است.

 

حضور چهره‌های تیک‌تاکی در فرش‌ قرمز جشنواره‌ ونیز امسال یا یوتیوبرهایی که با کاور کردن آهنگ‌های خواننده‌های مشهور در یوتیوب پربازدید‌ شدند و حالا خودشان تبدیل به خواننده‌هایی حرفه‌ای شده‌اند، نمونه‌های مناسبی هستند که نشان می‌دهد هدف نهایی از تولید محتوا در شبکه‌های اجتماعی مجازی رسیدن به تولیدات حرفه‌ای و دیده‌شدن توسط رسانه‌های توده‌ای است. نمونه‌های ایرانی‌ای را نیز می‌توان مثال زد حضور چهره‌های اینستاگرامی در مسابقه‌ی خنداننده‌شوی برنامه‌ی خندوانه و یا بازیگر شدن آن‌ها در سریال‌های تلویزیونی نشان می‌دهد که تولید محتوا برای اینستاگرام یا به‌طور کلی برای شبکه‌های اجتماعی تلاشی برای راه‌یابی به رسانه‌های توده‌ای و تولیدات حرفه‌ای است.

 

تا این‌جا دو شکل تعامل رسانه‌های توده‌ای و شبکه‌های اجتماعی مرور شد. اول استفاده‌ی رسانه‌های توده‌ای از ظرفیت جهانی‌شده‌ی سلبریتی‌های در اینستاگرام و دوم اعتباربخشی تولیدات رسانه‌های توده‌ای به چهره‌های اینستاگرامی بود. سومین نوع تعامل رسانه‌های توده‌ای و شبکه‌های اجتماعی، استفاده‌ی رسانه‌های توده‌ای از شبکه‌های اجتماعی به عنوان مکمل است. بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی از شبکه‌های اجتماعی برای ارتباط بیش‌تر با مخاطبان‌شان استفاده می‌کنند. از آن‌ها مستقیما بازخورد می‌گیرند و قسمت‌هایی از برنامه‌ی تلویزیونی یا مکمل‌های آن‌ها را در این شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند. مثلا برخی شبکه‌های خبری بخشی از تولیدات و گزارشات خود را در یوتیوب به اشتراک می‌گذارند. این کار به جز استفاده‌‌ از قابلیت‌های تعاملی شبکه‌های اجتماعی مزیت دیگری نیز دارند و آن دسترسی ساده‌تر به مخاطب جهانی است. در این‌جا دسترسی به مخاطبان جهانی نه از طریق تلویزیون‌های ماهواره‌ای که از طریق اینترنت صورت می‌گیرد. با اینترنت رسانه‌های محلی نیز، بدون هزینه، می‌توانند مخاطب جهانی داشته‌باشد. گاهی اوقات این شکل ممکمل استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای رسانه‌های توده‌ای تنها به اشتراک‌گذاری همان محتواها در شبکه‌های مجازی «هم» محدود نمی‌شود و محتواهای تولیدشده برای شبکه‌های اجتماعی متفاوت هستند. حتی ممکن است مطبوعات که طبعا به شکل کاغذی توزیع می‌شوند در اکانت شبکه‌های اجتماعی خود محتواهای ویدئویی متنوع تولید کنند مانند صفحه‌ی یوتیوبی مجله‌ی ووگ، یا نیویورک‌تایمز یا گاردین.

 

مهم‌ترین مزیت حضور بازوهای رسانه‌های توده‌ای در شبکه‌های اجتماعی استفاده از قابلیت تعاملی این شبکه‌های مجازی‌ و ارتباط با مخاطبان است. اما اگر در صفحات مجازی این بازو‌ها دقت کنیم به خوبی می‌بینیم که در واقع آن‌چه که رخ می‌دهد تعامل نیست. تعامل دوسویه‌ای بین مخاطبان و گردانندگان صفحه صورت نمی‌گیرد بلکه تنها توهمی از تعامل است و در واقع حضور در شبکه‌های مجازی امکان راه‌های مخاطب‌سنجی ارزان‌تر و ساده‌تر را برای رسانه‌های توده‌ای فراهم کرده‌است.

 

من به ظاهر مخاطب تلویزیون نیستم اما یوتیوب را تبدیل به تلویزیونی کوچک کرده‌ام. یوتیوب هر کدام از ما می‌تواند مانند تلویزیونی بیش از حد شخصی‌سازی شده‌باشد. چند کانال برای ورزش صبحگاهی، یکی دو کانال برای آشپزی، چند کانال خبری و دو سه کانال سبک‌زندگی برای سرگرمی. این لیست بیش ‌از حد شبیه کنداکتور یک شبکه‌ی تلویزیونی نیست؟ شبکه‌های اجتماعی، مخصوصا شبکه‌ی اجتماعی ویدئو محوری مانند یوتیوب را نمی‌توان ادامه‌ی همان تلویزیون و توسعه‌ی آن در قاب موبایل و لپ‌تاب و یا صفحه‌ی نمایش تلویزیون‌های هوشمند دانست؟

  • ریحانه حیدری

در ظاهر استعمار سال‌هاست که از بین رفته‌است و انقلاب‌های استقلال‌طلبانه در سرتاسر سرزمین‌های استعماری سرنوشت‌ آن کشورها را به دست خودشان داده‌است. اما اگرچه استعمارطلبان دیگر حضور فیزیکی و تسلط سیاسی و نظامی ندارند اما هم‌چنان می‌توان از باقی‌ماندن شکل دیگری از استعمار، یعنی استعمار فرهنگی سخن گفت. خشونت‌ استعمارگران برای کسب و حفظ تسلط‌شان نسبت به سرزمین‌های استعماری جای خود را به اشکال فرهنگی و بدون خشونت داده‌است. این شکل استعمار دیگر برپایه‌ی تسلط بر سرزمین‌ها و قدرت نظامی نیست بلکه این شکل از استعمار تلاش می‌کند تا تسلط خود را بر فرهنگ و اذهان ملت‌های استعمارزده حفظ کند. شاید این پرسش به وجود بیاید که تبادل فرهنگی همواره در طول تاریخ وجود داشته‌است و فرهنگ هیچ‌گاه ثابت باقی‌نمانده‌است و آشنایی با فرهنگ دیگر موجب می‌شود ما در فرهنگ خودمان بازنگری داشته‌باشیم اما مسئله‌ای که در رابطه با استعمار فرهنگی وجود دارد این است که در استعمار فرهنگی مواجهه‌ی با فرهنگ جدید فقط به بازنگری در فرهنگ خودمان نمی‌انجامد. در واقع درست‌تر این است که بگوییم که در استعمار فرهنگی مواجهه‌ی ملت‌های مستعمره با فرهنگ استعماری یک مواجهه‌ی فرهنگی نیست بلکه یک مواجهه‌ی سیاسی است. استعمارگران از انتقال و آموزش فرهنگ مورد نظر خود اهداف سیاسی و اقتصادی‌ را دنبال می‌کنند و از طریق اشاعه‌ی فرهنگی به دنبال رسیدن به مقاصد سیاسی خود هستند (داوری اردکانی، ۱۳۹۹).

«امپریالیسم فرهنگی، اشاره به شیوه‌هایی است که طی آن انتقال برخی از محصولات، مد و سبک‌ زندگی از کشورهای فرادست به کشورهای فرودست و بازارهای وابسته صورت می‌گیرد و به ایحاد الگوهای خاص تقاضا و مصرف می‌انجامد. این الگوها بر ارزش‌ها و رویه‌های غربی مهر تایید می‌زند و باعث سیطره‌ی فرهنگ غربی و سرمایه‌داری بر فرهنگ‌های محلی می‌شود» (مهدی‌زاده، ۱۳۹۳) استعمار فرهنگی از طریق آموزش و رسانه‌ها و.. به دنبال آن‌ هستند تا هنجارها و ارزش‌های فرهنگی جامعه‌ی فرودست به فراموشی سپرده‌شود. رسانه‌ها و آموزش رسمی و غیررسمی ابزارهایی برای حفظ این سلطه هستند.

اینترنت و همگانی‌ و جهانی شدن فضای مجازی به دو شکل می‌تواند در خدمت اهداف استعمار قرار گیرد:

به عنوان مجاری مستقیم سلطه و به عنوان مجاری غیر مستقیم سلطه (مهدی‌زاده،۱۳۹۳).

شکل مستقیم سلطه‌ای که از طریق اینترنت می‌تواند فراهم شود همان شکل جمع‌آوری big dataها توسط کمپانی‌های ارائه‌دهنده‌ی خدمات اینترنتی است و همین‌طور حذف کسب وکارهای محلی به نفع شرکت‌های ارائه‌دهنده‌ی خدمات بین‌المللی که عملا می‌تواند جریان انتقال ثروت از کشورهای مستعمره به کشورهای استعمارگر را هم‌چنان حفظ کند (کوت، ۲۰۱۹).

سلطه‌ی غیر مستقیمی که از طریق رسانه‌ها و در بحث پیش رو از طریق اینترنت فراهم می‌شود همان سلطه‌ی فرهنگی است. این شکل از سلطه محتوا و مضامینی را مدنظر دارد که فرهنگ کشورهای استعماری را تقویت می‌کند. نقشی که تکنولوژی اینترنت در این شکل از سلطه دارد یک نقش ابزاری است. اینترنت کمک می‌کند که این محتواها با سرعت بیش‌تر و با دسترسی بالاتر و آسان‌تر در اختیار مردم کشورهای دیگر قرار بگیرد. این دسترسی بیش‌تر باعث شده تا فرهنگ ما در کوچک‌ترین ابعاد آن نیز تحت تاثیر قرار گیرد. ما از طریق اینترنت با به روزترین تولیدات رسانه‌ای کشورهای توسعه‌ یافته مواجهه پیدا می‌کنیم و اخبار و اطلاعات را از طریق یوتیوب و توییتر به دست می‌آوریم و حتی برخی از اوقات اخبار و اطلاعات در رابطه با شرایط خودمان را نیز از طریق منابع بین‌المللی به دست می‌آوریم. در واقع ما از دریچه‌ی کشورهای توسعه‌یافته به خودمان می‌نگریم و خودمان را تعریف می‌کنیم. مسئله این نیست که ما با تولیدات فرهنگی کشورهای دیگر آشنا می‌شویم مسئله این است که این آشنایی با تولیدات فرهنگی یک آشنایی یک‌سویه‌ است و شاید ما تصور کنیم که با وجود اینترنت به همه‌ی کشورهای جهان و همه‌ی مردمان و همه‌ی فرهنگ‌ها متصل شده‌ایم اما واقعیت غیرقابل انکار این است که همه‌ی ما به یک کشور متصل شده‌ایم و با یک فرهنگ آشنا می‌شویم و ارزش‌های فرهنگی یک فرهنگ را درونی می‌کنیم. آشنایی ما با دیگر ملل و دیگر فرهنگ‌ها نیز غالبا از طریق محصولات رسانه‌ای آمریکایی به وجود می‌آید. یعنی آشنایی ما با کشورهای آسیای شرقی یا آفریقایی و ... نه از طریق آشنایی با محصولات فرهنگی خود این مناطق که از طریق بازنمایی که از این مناطق و از مردمان این مناطق در محصولات فرهنگی آمریکایی و اخبار رسانه‌های آمریکایی هست صورت می‌گیرد. اینترنت سرعت مواجهه‌ی با این محصولات رسانه‌ای و اخبار و اطلاعات را بالا برده‌است. ما حتی لحظه‌ای فرصت تامل در آن‌چه هستیم و در آن‌چه می‌بینیم را به دست نمی‌آوریم.

البته آن‌چه که دیده‌می‌شود این جریان یک‌سویه در برخی موارد در حال شکسته‌شدن است مثلا می‌توان به همه‌گیری سریال‌ها یا فیلم‌های سینمایی غیرآمریکایی اشاره کرد. مثال‌های متاخر آن سریال اسپانیایی مانی‌هیست، سریال ترکیه‌ای‌ عطیه‌ و جدیدترین مورد آن سریال کره‌ای اسکوئیدگیم است. اما پرسش این است که آیا این به معنای نشانه‌هایی از شکسته‌شدن سلطه‌ی رسانه‌ای آمریکاست؟ اول نکته‌ای که باید اشاره کرد این است که همه‌گیر و پرطرفدار شدن این سریال‌ها از طریق پلت‌فرم‌های آمریکایی پخش (نت‌فلیکس) میسر شده‌است. یعنی احتمالا اگر این سریال‌ها در سیستم‌های تولید و پخش داخلی این کشورها پخش می‌شدند امکان فراگیر شدن را نداشته‌اند. و می‌توان این سوال را پرسید که این محصولات فرهنگی برای پذیرفته‌شدن در این سرویس‌های پخش خود را با فرهنگ‌ غالب جهانی تطبیق دهند؟ آیا بعد از بیش از ۲۰۰ سال سلطه‌ی فرهنگی فرهنگ استعماری می‌توان تغییر جریان یک‌سویه‌ی محصولات فرهنگی را تصور کرد؟ و برای بیرون رفتن از این وضعیت باید چه‌کرد؟ و آیا اینترنت همان‌گونه که تقویت کننده‌ی جریان استعمار فرهنگی‌ است می‌توان تقویت کننده‌ی مقاومت در برابر آن نیز باشد؟

  • ریحانه حیدری

امروز برای ما تصور دنیای بدون تکنولوژی‌های ارتباطی دیجیتال دشوار است. فناوری‌های ارتباطی‌ جدید جزو جدانشدنی‌ای از زندگی روزمره‌ی ما شده‌اند. نسلی به بزرگ‌سالی رسیده‌اند که دنیای بدون فناوری‌های ارتباطی دیجیتال را به یاد نمی‌آورند. مثال کلیشه‌ای وجود دارد که می‌گوید تصور آب برای ماهی دشوار است چرا که ماهی درکی از غیرآب ندارد. برای ما هم تصور و فهم تغییرات فرهنگی‌ای که تکنولوژی‌های دیجیتال با خود به ارمغان آورده‌اند تقریبا به دشواری فهم آب برای ماهی است.

وقتی از فرهنگ و تغییرات فرهنگی سخن به میان می‌آید معمولا اذهان متوجه محتوایی است که در بسترهای ارتباطی منتقل می‌شود در حالی‌که بستر‌های ارتباطی صرفا ابزارهایی خنثی نیستند که محتواهای فرهنگی را در خود حمل کنند بلکه «عاملی موثر در شکل‌گیری تجربه‌ها و صورت‌بندی‌های اجتماعی و فرهنگی» (مهدی‌زاده،۱۳۹۹: ۱۹) هستند. « نباید صرفاً ضمیمه یا مکمل روابط اجتماعی از پیش‌ موجود یا مجراهایی خنثی که کالاهای نمادین را انتقال می‌دهند، در نظر گرفت. بلکه به عکس، رسانه‌ها را باید تاثیرگذار بر شیوه‌های عمل و تعامل مردم با یک‌دیگر تلقی کرد. رسانه‌ها صرف‌نظر از این‌که چه محتوایی را انتقال می‌دهند، به صورت‌بندی‌های خاص، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی منجر می‌شوند. به عبارتی، شیوه‌ی انتقال فرهنگ بر محتوای آن تاثیر می‌گذارد» (مهدی‌زاده، ۱۳۹۹: ۲۱). جمله‌ی معروف «رسانه پیام است» مارشال مک‌لوهان بر خنثی نبودن تکنولوژی‌ها ارتباطی در انتقال پیام تاکید دارد. عامل تغییرات فرهنگی را نه محتوای فرهنگ که بستر انتقال آن محتوا می‌داد. از نظر او «نظام ارتباطی، تعیین‌کننده‌ی محتوای پیام است»‌ (مهدی‌زاده، ۱۳۹۹: ۲۵).

بنابراین مقدمه برای شناخت فرهنگ مجازی باید ابتدا بستر ارتباطی‌ای که این فرهنگ در آن شکل‌گرفته‌است یعنی فضای مجازی را شناخت. شناخت ویژگی‌های متمایزکننده‌ی فضای مجازی از فضای غیرمجازی تعیین‌کننده‌ی ویژگی‌های فرهنگ مجازی است. تعمدا از اصطلاح فضای حقیقی یا واقعی در مقابل فضای مجازی استفاده نمی‌کنم چرا که استفاده از این اصطلاح این شاعبه را به وجود می‌آورد که فضای مجازی فضایی غیر واقعی است در حالی‌که فضای مجازی صرفا فضایی غیرعینی است و بخشی از واقعیت زندگی ما در همین فضای مجازی ساخته می‌شود و جریان میابد (عاملی، ۱۳۹۴)

پس بنابر آن‌چه که گفته‌شد پاسخ به سوال ویژگی‌های فرهنگ مجازی چیست؟ با پاسخ به سوال فضای مجازی چیست میسر می‌شود. فضای مجازی، رقومی است یعنی فضایی ساخته‌شده‌ از اعداد است. این ویژگی امکان تغییر و حذف آسان را به‌‌ وجود آورده‌است در حالی‌که تغییر و حذف در فضای غیرمجازی به آسانی صورت نمی‌گیرد (همان). پیامد دیجیتالی‌ یا رقومی بودن فناوری‌های ارتباطی جدید همگرایی رسانه‌ای در همه‌ی سطوح است. همگرایی‌ای که تمایز میان اشکال متفاوت ارتباطی و رسانه‌ها را فر ریخته‌است و امکان چیرگی پیدا کردن بر زمان و مکان را به انسان می‌دهد (مهدی‌زاده، ۱۳۹۹) پیام رسانه‌ای می‌تواند در فضای مجازی باقی بماند و هم‌زمان در همه‌ی جهان نیز پخش شود. در واقع تکنولوژی‌ با غلبه بر محدودیت مکان، فضای جدیدی به وجود آورده است که فراملی یا «بی‌مکان» است. در واقع ویژگی فرهنگی مهم فرهنگ مجازی همین اتصال به دیگر بدون محدودیت‌های زمانی و مکانی‌ است. ویژگی‌ای که می‌توان از آن به عنوان فرامحلی شدن یاد کرد (عاملی و مولایی، ۱۳۸۸). «فرامحلی‌ کردن دیدگاه‌ها، کسب نگاه جمعی و نقش اجتماعی منعطف، توسعه‌ی آگاهی‌های فراملی و توسعه‌ی جامعه‌ی چندمحوری و چندفرهنگی» (عاملی به نقل از عاملی و مولایی، ۱۳۸۸) از جمله پیامدهای فرهنگی است که به سبب ویژگی‌های تکنولوژیکی که فضای مجازی در اختیار ما قرار می‌دهد به وجود آمده‌است.

ویژگی دیگر فضای مجازی، تعاملی بودن آن است هر کاربر در این فضا می‌تواند محتوای مورد نظر خود را بارگذاری کند یا به محتوای دیگران واکنش نشان دهد. البته ساده‌لوحانه است که تصور کنیم که همه‌ی کاربران در این جهان مجازی قدرتی برابر دارند و یکسان شنیده‌‌می‌شوند. تجربه‌ی کاربری در فضای مجازی هر کدام از ما نشان می‌دهد که اگرچه همه‌ی کاربران امکان شنیده‌ و دیده‌شدن را دارند اما همه‌ی کاربران به یک ‌اندازه دیده و شنیده‌نمی‌شوند.

این امکان تعاملی بودن ویژگی متمایز کننده‌ی فضای مجازی و رسانه‌های قدیمی‌تر، که بر یک پخش مرکزی متمرکز بودند، است. هولمز دوره‌ی رسانه‌های پخشی را عصر اول رسانه و دوران رسانه‌های تعاملی را دوران دوم رسانه‌ها نام‌گذاری می‌کند و در جدول زیر ویژگی‌های هر دوران را مقابل هم قرار می‌دهد (مهدی‌زاده، ۱۳۹۹: ۳۲۷):

پیامدهای تغییرات فرهنگی‌ای که با فضای مجازی به وجود آمده‌است به فضای حقیقی نیز کشیده شده‌است. اصطلاح «جامعه‌ی اطلاعاتی» که بل به کار برده‌است اشاره به ایجاد جامعه‌ای نوین متاثر از تکنولوژی‌های اطلاعاتی دیجیتال اشاره دارد. افزایش درآمد‌ها، ایجاد طبقه‌ای جدید از تکنیسین‌ها و تغییر در درک مقوله‌ی زمان و مکان از جمله پیامدهای خوش‌بینانه‌ی جامعه‌ی اطلاعاتی به گفته بل است (مهدی‌زاده، ۱۳۹۹: ۳۳۳-۳۳۲).

امروز تصور زندگی بدون فضای مجازی برای نسلی که با فضای مجازی بزرگ شده‌است دشوار و یا ممکن است اما همان‌طور که دیده‌شد فضای مجازی پیامدهایی را به وجود آورده که می‌توان به طور کلی فرهنگ مجازی را از فرهنگ پیش از آن متمایز کرد. شناخت جامعه‌ی امروز و مسائل امروز بدون شناخت این فرهنگ مجازی ناممکن و بیهوده است. و برای شناخت فرهنگ مجازی لازم است که خود ویژگی‌های متمایز فضای مجازی از فضای غیر مجازی را درک کنیم.

منابع:

 

عاملی, س. (۱۳۹۴, خرداد). ماهیت فضای مجازی و جایگاه دین. (م. دلواری, مصاحبه کننده)

عاملی, س., & مولایی, ح. (۱۳۸۸). دوجهانی‌شدن و حساسیت‌های بین فرهنگی مطالعه‌ی موردی روابط بین فرهنگی اهل تسنن و تشیع در استان گلستان. فصلنامه تحقیقات فرهنگی, ۱-۲۹.

مهدی‌زاده, س. (۱۳۹۹). نظریه‌های رسانه: اندیشه‌های رایج و دیدگاه‌های انتقادی. تهران : همشهری.

 

  • ریحانه حیدری

سال اولی بود که آمده بودم تهران. مثل هر ترم اولی فکر میکردیم که همه‌‌ی کتابهایی که استادها حتی یک بار نامشان را سرکلاس میگویند باید خرید و خواند. با یکی از دوستان تهرانیم خیابان انقلاب را بالا پایین میکردیم. شب شده بود اما تقریبا مطمئنم ساعت هنوز 8 هم نبود (چون هنوز خیلی تجربه کسب نکرده بودم و نمیدانستم میشود خیلی راحت به ساعت عبور و خروج خوابگاه بی توجه بود). دوستم گفت که بهتره دیگه بریم از انقلاب به پایین شبا امن نیست. خب من تعجب کردم اگر قرار بود مرکز شهر تهران در ساعتهای اولیه شب ناامن باشد پس احتمالا با شهری شبیه به گاتهام طرف بودم.

 

 

 اما بعد بیشتر به خیابان انقلاب رفتم  و حتی خودم ساکن «پایین میدان انقلاب» شدم ولی هیچ وقت احساس نکردم برای حفظ امنیتم باید کاری بیشتر از معمول مثل دست نگرفتن موبایل و ... انجام دهم. البته دوستم نظر افراطیای داشت که من بعدا از کس دیگری نشنیدم و فکر میکنم خودش هم دیگر به آن اعتقادی ندارد. اما مشابه این داستان را باز هم تجربه کردم مثلا برای من و یکی از دوستانم گشت و گذار در بازار بزرگ تفریح ماهانه بود اما از نظر همکلاسیهای دانشگاهم بازار بزرگ جایی نبود که آدم بتواند تنها برود. چند روز پیش شنیدم که اپلیکیشن پیاده هم به کاربرانش توصیه کرده که تنها به بازار نروند!

یادم میآید که ز، یکی از دوستانم، معلم مدرسهای در شهرک شریعتی تهران است و برایم تعریف میکرد که حتی معلمهای مدرسه هم به او توصیه میکنند که حتما قبل از غروب به خانه بگردد در حالی که برایش پیش آمده که برای بچهها کلاس فوق العاده برگزار کرده و بعد از غروب مدرسه را ترک کرده ولی او خطری احساس نکردهاست. و از لحاظ امنیت آنجا برایش جای متفاوتتری نیست.

حتی دوست داشتم تجربههای بیشتری را بشنوم به همین خاطر در توییتر از تجربههای مشابه پرسیدم که در عکسهای پایین تجربههای کاربران را میبینیم.

 

من از محیطی خارج از تهران به شهر جدیدی آمده بودم به همین دلیل تفاوت شنیدهها و دیدهها برایم مشهود بود. و من را حساس کرده بود. اما واقعیت این است که اگر من هم اینجا  بزرگ شده بودم و مرتب از طرف دیگران از ناامنی بعضی محلهها میشنیدم برایم طبیعی بود که پایم به آن محلهها نگذارم چرا که در شهر خودم برایم این موضوع طبیعی است. در شهر خودم نسبت به خیلی به محلهها و مکانها همین حس را دارم.

اگر تجربهی صحبت کردن در این مورد را با دیگران داشته باشید و به آنها بگویید که تصور آنها از ناامنی سیستان و بلوچستان یا دروازه غار یا هرجای دیگری صرفا تصور کلیشهای است و همه چیز را درمورد آن مورد آنجا نمیگوید  معمولا میبینید که دیگران بعد از حرف شما لیست بلند بالایی از اخبار مربوط به قتل، دزدی، تجاوز، قاچاق و ... را به استناد رسانههای خبری یا شنیدههایشان پیش روی شما میگذارند. اما به نظرم همان طور که «برخی رسانههای غربی در جهان سوم صرفا به دنبال عوامل و رویدادهای منفی نظیر خشونت، بحران و فاجعه و خبرهای مربوط به کودتاها، اعدامها، نظامیگری، تروریسم، فاسد و ناهنجاری هستند تا بتوانند از آنها به عنوان گزارش خبری استفاده کنند (شکرخواه, 1391)» در ما نیز گرایشی هست که اخبار ناامنی را در رابطه با جایی که توقع ناامنی از آن داریم ببینیم و بشنویم.

خود مرکز پنداری و تصورات کلیشهای همیشه خودشان را صریح نشان نمیدهند مثلا همیشه خودشان را به شکل «او سیاه است پس بد است» نشان نمیدهند تا ما بتوانیم به راحتی با آن مبارزه کنیم. خود مرکز پنداریها گاهی تصویر خیرخواهانهای به خودشان میگیرند به ما توصیه میکنند که به خاطر امنیت خودمان، نرویم، معاشرت نکنیم و نبینیم. کلیشهها فقط از ناامنی صحبت میکنند و در مورد آنچیزی که ناامنی را به وجود آورده سکوت میکنند. انگار اگر به آن خیابان، به آن محله و به آن شهر نروی دیگری جای نگرانی نیست

 

 

منابع

 

شکرخواهی. (1391). خبر. تهراندفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۲۳ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۱۸
  • ریحانه حیدری

 

 

در عصری که ما در آن زندگی میکنیم فرهنگ عامل تعیین کنندهای در زندگی اجتماعی است. از بین سه محور اجتماع یعنی: سیاست، اقتصاد و فرهنگ، فرهنگ تعیین کنندگی بیشتری دارد البته این مسلما به این معنا نیست که برای تحلیل پدیده اجتماعی باید اقتصاد و قدرت سیاسی را کنار گذاشت. اما امروز زمانی است که میبینیم اقتصاد و سیاست نیز به فرهنگ وابستهاند. اقتصاد در شکل پدیدههایی مانند آگهی و تبلیغات ، صنعت خدمات و بازاریابی مطمئن و متناسب با شیوه زندگی ، به گونهای فزاینده به فرهنگ وابسته شدهاست.در سطح سیاسی، سیاستمداران از طریق ر سانهها با مخاطبانشان ارتباط برقرار میکنند و در حوزه اجتماعی تمایزات بیشتر از گذشته به صلاحیت های فرهنگی وابسته هستند تا به قدرت اقتصادی یا سیاسی (فرهادی محلی, 1390) اما توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات فرهنگ را به پدیدهای پیچیده تبدیل کرده که به سادگی نمیتوان هویتهای فرهنگی افراد را تعیین کرد.

 

 

جهانی شدن ، حتی بافت محلی و به تبع آن ، ماهیت تجربه فرهنگی ما را نیز تغییر می دهد. فرهنگ ، دیگر بیش از این به محدودیت های محلیاش «وابسته» نیست (فرهادی محلی, 1390). سبک زندگی وابسته به انتخاب، انتخاب نیز وابسته به اطلاعات و اطلاعات محصول فرایند ارتباطات است (عیوضی, تابستان 88). توسعه ارتباطات انتخابهای ما را نیز توسعه دادهاست. ما در جهانی زندگی میکنیم که انتخابهای فرد برای زندگی و مصرف دیگر در چارچوب طبقه اقتصادی نمیگنجد و با صرف دانستن طبقه اقتصادی کسی نمیتوان نوع مصرف و سبک زندگی او را پیشبینی کرد. انتخابهای ما حتی محدود به حصار مرزهای سیاسی و جغرافیایی هم نیست.

 

 

دو فضایی شدن، ظرفیت جدید فضای ارتباطی زندگی را توسعه داده و به نوعی ظرفیت «حضور فرد در همه جهان» را از منزوی‌ترین محیط‌های زندگی اعم از محیط‌های روستایی، شهری، شهرهای کوچک و کلان شهرهای بزرگ جهان فراهم آورده است (اولین نشست بینالمللی سبک زندگی و سلامت: فرهنگ وفضای مجازی, 1394) همین فرامکانی و فرازمانی بودن ما را از محدودیتهای گذشتهمان رها کردهاست. تقریبا برای تمام انتخابهای زندگیمان گزینههای متنوعی پیش رویمان داریم. ما منبع گستردهای از انتخابها و سبکزندگیهای متنوع را با خود به همراه داریم و انتخابهای ما حتی محدود به عناصر فرهنگی خاص هم نیست. ما مجموعهای از عناصر فرهنگهای متنوع را کنار هم قرار میدهیم و سبک زندگیهای گاه متضاد با یکدیگر را مخلوط میکنیم تا انتخابهای شخصی خودمان را بسازیم.

 

 

اما چنین قدرت انتخاب بالایی امکان جهان آزادانهتری را میدهد که افراد را از قفس محدودیتهای فیزیکی و سیاسی و اقتصادی میرهاند. جهانی این چنین جهانی برابر است که فرهنگهای گوناگون شان یکسانی در آن دارند و میتوانند در تصمیم گیریهای جهانی با قدرتی برابر با یکدیگر حاضر شوند.

 

 

اما چرا در دنیای واقعی که در آن زندگی میکنیم چنین آرمانشهری محقق نشدهاست؟

 

 

دلیلی که میتوان برای تحقق چنین شرایطی ذکر کرد نبود دسترسی یکسان است. همهی افراد و جوامع به ابزارهای تولید فرهنگی دسترسی یکسان ندارند و انحصار تولید فرهنگی در دست گروهها و جوامع خاصی است. همچنین تکنولوژیهای ارتباطی نیز به شکلی یکسان در جهان توزیع پیدا نکردهاند. عدم دسترسی یکسان به ابزارهای تولید پیام و اطلاعات امکان اشاعه فرهنگی را فراهم میکند که به ابزارهای تولید پیام بیشتر از سایرین دسترسی دارد. در واقع قدرت انتخاب از همه ی فرهنگ ها و جوامع در واقع توهمی از قدرت است. ما تنها قدرت انتخاب از عناصر فرهنگی ای را داریم که به ما ارائه می شود.

 

 

با ظهور چهره جدیدی از سرمایه داری در عصر امپریالیسم و جهانی شدن، به ابعاد فرهنگی و سیاسی بیش از استعمار اقتصادی توجه می شود و در جهت خلق فرهنگ های جهانی فعالیت میکند تحت تسلط سرمایه داری، تولیدات فرهنگی با تولیدات کالا یکپارچه می شود و یک تسلط جدید فرهنگی از طریق جامعه اطلاع رسانی بر زندگی مردم سایه می افکند، بدین سان که تولیدات فرهنگی در چارچوب شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی صورت می گیرد (فرهادی محلی, 1390).

 

 

ارجاعات

 

اولین نشست بینالمللی سبک زندگی و سلامت: فرهنگ وفضای مجازی. (1394, بهمن 1). Retrieved from کرسی یونسکو در فضای مجازی و فرهنگ: دوفضایی شدن جهان: http://ucccdsw.ut.ac.ir/fa/News/Details/11

 

 

عیوضی, غ. (تابستان 88). سبک زندگی و مصرف. فصلنامه فرهنگی ـ دفاعی زنان و خانواده, 143-167.

 

 

فرهادی محلی, ع. (1390). بررسی تحلیلی پدیده های جهانی شدن با تمرکز بر حوزه فرهنگ. مطالعات راهبردی سیاست گذاری عمومی, 63-96.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
  • ریحانه حیدری

 

ما بلاک چین را غالبا با بیت کوین می شناسیم. بیت کوین با آرزوی حذف واسطه های مرکزی (بانک) در مبادلات شکل گرفته است. اما بیت کوین (پول دیجیتال) تنها یکی از امکاناتی است که فناوری بلاک چین میتواند در اختیار ما قراردهد.

 

 

 

 

بلاک چین یک دیتابیس پخش شده در کامپیوتر افراد مختلف است که هیچ مرکزیتی ندارد (گیک, 1396). بلاک چین از مجموعه ای از بلاک به هم پیوسته ساخته شده. بلاک ها شامل اطلاعات داده های ورودی به تابع هستند. بلاک ها به یک دیگر متصل هستند. چون داده ها هیچ مرکزیتی ندارند برای جلوگیری از تقلب، داده های بلاک های قبلی در بلاک های بعدی وجود دارد بنابراین تقریبا می توان گفت که در حال حاضر امکان تقلب در آن وجود ندارد. و هر کدام از nodeها در زنجیره به هم پیوسته بلاک ها می توانند بلاکی ایجاد کنند. در واقع بلاک های نوشته شده توسط هر node می تواند تایید شود (Process of proof). چون در بلاک چین نیازی به تایید هویت نیست nodeها می توانند به صورت ناشناس با یک دیگر در ارتباط باشند.

 

 

 

 

nodeها در بلاک چین

 

 

 

همین غیر مرکزگرا بودن نوید ارتباطی برابر بدون دخالت دولت‌ها را می‌دهد. و ناشناس بودن Nodeها می‌تواند امکان این را فراهم کند که بدون نابرابری‌های نژادی_جنسیتی و.. افراد در محیطی برابر ارتباط گیرند. می‌تواند امکان نظرسنجی‌های بدون دخالت دولت و بدون تقلب را در رابطه با مسائلی جهانی برای همه جهان بدون دخالت قدرت‌ها را فراهم کرده‌است.

 

 

 

 

بلاک چین ایده پیچیده‌ای است برای کسب اطلاعات بیشتر و دقیق‌تر گوش دادن به دو پادکست «رادیو دایجست قسمت سوم: هر آنچه از بیت کوین باید بدانیم» و «رادیو گیک (جادی) اپیزود ۷۷: بلاک چین» پیشنهاد می‌شود که منبع این یادداشت هم بوده است.

 

 

 

 

 
  • ریحانه حیدری

 

 

آینده نگری یا مطالعات آینده به مطالعه و بررسی امکان های آینده و در اینجا آینده تکنولوژی اشاره دارد.

 

 

مهم ترین تغییر جهان آینده که بنیان تغییرات آینده ی جهان را می سازد، ظهور جهان جدیدی است که می توان آن را « جهان مجازی » نامید. این جهان در واقع به موازات و گاه مسلط بر جهان واقعی ترسیم می شود. (1)

 

 

 تغییرات آینده ی جهان مبتنی بر امکاناتی است که توسعه فضای مجازی در اختیار ما می گذارد. و منطق توسعه فضای مجازی بر مبنای قابلیت های انسان است یعنی فضای مجازی در پی کسب قابلیت های انسان و به عهده گرفتن وظایف اوست.

 

 

توسعه اینترنت اشیا و اینترنت همه چیز، فضای مجازی را بیش از پیش به جزوی از ما تبدیل می کند در گذشته برای اتصال به اینترنت مجبور بودیم در خانه یا کافی نت مقابل کامپیوتر بنشینیم و امروزه موبایل ها و اینترنت همراه، اینترنت را همراه ما کرد. اما اینترنت اشیا این امکان را فراهم می کند که فضای مجازی و واقعی بیش از پیش در هم ادغام شوند و شاید بتوان ادعا کرد که دیگر مرز مشخصی میان این دو فضا وجود نخواهد داشت.

 

 

توسعه هوش مصنوعی یکی دیگر از پیش بینی های آینده است. که البته نگرانی هایی هم برای انسان ها به وجود آورده است. ما نمی دانیم که آیا ممکن است هوش مصنوعی از توانایی های هوش انسانی پیشی بگیرد ؟ و آیا ممکن است که حیات انسانی ما توسعه هوش های مصنوعی به خطر ببیافتد یا نه ؟

 

 

ما حالا می بینیم که رایانه ها هم می توانند ببینند و هم می توانند بخوانند، و البته، نشان دادیم که می توانند چیزی را که می شنوند بفهمند. آن ها حتی می توانند بنویسند. (2)

 

 

هوش مصنوعی به امکان آموزش متکی به خود دست یافته است و بنابراین دیگر توسعه اش چندان به دست انسان نیست.

 

 

چیزی که در رابطه با توسعه تکنولوژی واضح است این است که توسعه تکنولوژی به خودی خود آینده ما را سرشار از موفقیت و آسایش نخواهد کرد و به خودی خود نیز آینده ی ما را سیاه و تباه نخواهد کرد. آنچه که انسان را حفظ می کند تکیه بر اخلاق بشری است. انسانیت توسط هیچ ماشین و هوش مصنوعی ای قابل آموختن نیست.

 

 

1- عاملی، سعیدرضا؛ دو فضایی شدن ها و آینده جهان

 

 

2- ted talk: The wonderful and terrifying implications of computers that can learn 

 

 

 

  • ریحانه حیدری

توسعه فضای مجازی میتواند مرزها و قراردادهای بین المللی را بی اعتبار کند. در جهان جدید دیگر نمی توان از روش های سابق حکمرانی برای کننترل تمامیت ارضی، تامین امنیت و حتی فراهم کردن امکانات آموزشی و بهداشتی که برعهده دولت هاست، استفاده کرد.

 

 

پیش از آغاز جهانی شدن، نظام حکمرانی مبتنی بر ارتباطات چهره به چهره (1) و قدرت کنترل غالبا به دست حکمرانان محلی بود با توسعه فناوری های ارتباطی به وجود آمدن دولت-ملت های مدرن دولت های مرکزی قدرت را به دست گرفتند. و بروکراسی های قدرتمند شکل گرفتند. اما در چنددهه اخیر با توسعه فضای مجازی شرایط و امکانات متفاوتی به وجود آمده است. این امکان وجود دارد که بیشتر خدمات دولتی در فضای مجازی ارائه شود. (دولت الکترونیک) و البته باید توجه داشت که همان گونه که دولت مقتدری در فضای واقعی وجود دارد باید در فضای مجازی هم حضور دولت حس شود. « بنابراین امروزه رئیس جمهور علاوه بر فضای فیزیکی باید در فضای مجازی نیز رئیس جمهور باشد. متاسفانه در ایران دچار Digital Gap شده‌ایم و از این قافله تا حدودی عقب مانده‌ایم. » (همان)

 

 

همچنین باید توجه داشت که فضای مجازی این امکان ارتباط نزدیکتر و غیر بروکراتیک دولت مردان و مردم را فراهم میکند و این فضا میتواند مطالبه گری مردمی را افزایش دهد که درعین حال پاسخگویی را مسئولین را می طلبد.

 

 

« در مطالعات اخیر پیرامون نحوه تعامل مردم با سیستم اداری متوجه شدیم، 87 درصد مردم عدم شفافیت اطلاعاتی یا همان سردرگمی، 67 درصد فساد اداری، 82 درصد ارتباطات و رانت و ارجح بودن روابط بر ضوابط را بزرگترین مشکل نظام اداری کشور می‌دانند.این حاکی از وجود مشکلی اساسی در سیستم اداری کشور است. حکمرانی دوفضایی در واقع فرصتی است برای جبران خطاهای گذشته و برای اینکه به صورت سیستمی عدالت در زندگی مردم گسترش یابد. » (همان)

 

 

توسعه فضای مجازی امکان، می تواند محدودیت های مکانی و زمانی گذشته را از بین ببرد و امکان بهره مندی از خدمات دولتی را برای همه فارغ از دوری و نزدیکی به مرکز فراهم کند البته پیش از بهرهمندی از چنین عدالتی لازم است که زیرساخت های مناسب نیز آماده شود تا توسعه ی فضای مجازی و دولت الکترونیک، «شکاف دیجیتالی» که به تبع آن شکاف های اجتماعی گذشته را بیشتر می کند، ایجاد نکند دولت الکترونیک همچنین میتواند هزینههای دولت را خدمات عمومی تا حد زیادی کاهش دهد.

 کار مجازی، بسیار از کارهای تکراری در جهان واقعی و جهان مجازی را حذف می کند و این حذف ها، منجر به کاهش هزینه ها، کاهش تخریب انسان و محیط زیست و عزت و کرامت انسانی است.  فرایندهای گسترده را فشرده می کند و با الگوریتمی شدن اقدامات، زنجیره ای از اقدامات در یک لحظه محقق می شود. (2) 

 

 

 

 

 

 

  

 

1 جهانی شدن، حکمرانی دوفضایی، دنیای مجازی و برقراری عدالت *حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر سعیدرضا عاملی

2- نشست بازخوانی پارادایم دوفضایی شدن ها و آینده ی فرهنگ در جهان

 

 

  • ۰ نظر
  • ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۲۸
  • ریحانه حیدری