استعمار مجازی-فرهنگی
در ظاهر استعمار سالهاست که از بین رفتهاست و انقلابهای استقلالطلبانه در سرتاسر سرزمینهای استعماری سرنوشت آن کشورها را به دست خودشان دادهاست. اما اگرچه استعمارطلبان دیگر حضور فیزیکی و تسلط سیاسی و نظامی ندارند اما همچنان میتوان از باقیماندن شکل دیگری از استعمار، یعنی استعمار فرهنگی سخن گفت. خشونت استعمارگران برای کسب و حفظ تسلطشان نسبت به سرزمینهای استعماری جای خود را به اشکال فرهنگی و بدون خشونت دادهاست. این شکل استعمار دیگر برپایهی تسلط بر سرزمینها و قدرت نظامی نیست بلکه این شکل از استعمار تلاش میکند تا تسلط خود را بر فرهنگ و اذهان ملتهای استعمارزده حفظ کند. شاید این پرسش به وجود بیاید که تبادل فرهنگی همواره در طول تاریخ وجود داشتهاست و فرهنگ هیچگاه ثابت باقینماندهاست و آشنایی با فرهنگ دیگر موجب میشود ما در فرهنگ خودمان بازنگری داشتهباشیم اما مسئلهای که در رابطه با استعمار فرهنگی وجود دارد این است که در استعمار فرهنگی مواجههی با فرهنگ جدید فقط به بازنگری در فرهنگ خودمان نمیانجامد. در واقع درستتر این است که بگوییم که در استعمار فرهنگی مواجههی ملتهای مستعمره با فرهنگ استعماری یک مواجههی فرهنگی نیست بلکه یک مواجههی سیاسی است. استعمارگران از انتقال و آموزش فرهنگ مورد نظر خود اهداف سیاسی و اقتصادی را دنبال میکنند و از طریق اشاعهی فرهنگی به دنبال رسیدن به مقاصد سیاسی خود هستند (داوری اردکانی، ۱۳۹۹).
«امپریالیسم فرهنگی، اشاره به شیوههایی است که طی آن انتقال برخی از محصولات، مد و سبک زندگی از کشورهای فرادست به کشورهای فرودست و بازارهای وابسته صورت میگیرد و به ایحاد الگوهای خاص تقاضا و مصرف میانجامد. این الگوها بر ارزشها و رویههای غربی مهر تایید میزند و باعث سیطرهی فرهنگ غربی و سرمایهداری بر فرهنگهای محلی میشود» (مهدیزاده، ۱۳۹۳) استعمار فرهنگی از طریق آموزش و رسانهها و.. به دنبال آن هستند تا هنجارها و ارزشهای فرهنگی جامعهی فرودست به فراموشی سپردهشود. رسانهها و آموزش رسمی و غیررسمی ابزارهایی برای حفظ این سلطه هستند.
اینترنت و همگانی و جهانی شدن فضای مجازی به دو شکل میتواند در خدمت اهداف استعمار قرار گیرد:
به عنوان مجاری مستقیم سلطه و به عنوان مجاری غیر مستقیم سلطه (مهدیزاده،۱۳۹۳).
شکل مستقیم سلطهای که از طریق اینترنت میتواند فراهم شود همان شکل جمعآوری big dataها توسط کمپانیهای ارائهدهندهی خدمات اینترنتی است و همینطور حذف کسب وکارهای محلی به نفع شرکتهای ارائهدهندهی خدمات بینالمللی که عملا میتواند جریان انتقال ثروت از کشورهای مستعمره به کشورهای استعمارگر را همچنان حفظ کند (کوت، ۲۰۱۹).
سلطهی غیر مستقیمی که از طریق رسانهها و در بحث پیش رو از طریق اینترنت فراهم میشود همان سلطهی فرهنگی است. این شکل از سلطه محتوا و مضامینی را مدنظر دارد که فرهنگ کشورهای استعماری را تقویت میکند. نقشی که تکنولوژی اینترنت در این شکل از سلطه دارد یک نقش ابزاری است. اینترنت کمک میکند که این محتواها با سرعت بیشتر و با دسترسی بالاتر و آسانتر در اختیار مردم کشورهای دیگر قرار بگیرد. این دسترسی بیشتر باعث شده تا فرهنگ ما در کوچکترین ابعاد آن نیز تحت تاثیر قرار گیرد. ما از طریق اینترنت با به روزترین تولیدات رسانهای کشورهای توسعه یافته مواجهه پیدا میکنیم و اخبار و اطلاعات را از طریق یوتیوب و توییتر به دست میآوریم و حتی برخی از اوقات اخبار و اطلاعات در رابطه با شرایط خودمان را نیز از طریق منابع بینالمللی به دست میآوریم. در واقع ما از دریچهی کشورهای توسعهیافته به خودمان مینگریم و خودمان را تعریف میکنیم. مسئله این نیست که ما با تولیدات فرهنگی کشورهای دیگر آشنا میشویم مسئله این است که این آشنایی با تولیدات فرهنگی یک آشنایی یکسویه است و شاید ما تصور کنیم که با وجود اینترنت به همهی کشورهای جهان و همهی مردمان و همهی فرهنگها متصل شدهایم اما واقعیت غیرقابل انکار این است که همهی ما به یک کشور متصل شدهایم و با یک فرهنگ آشنا میشویم و ارزشهای فرهنگی یک فرهنگ را درونی میکنیم. آشنایی ما با دیگر ملل و دیگر فرهنگها نیز غالبا از طریق محصولات رسانهای آمریکایی به وجود میآید. یعنی آشنایی ما با کشورهای آسیای شرقی یا آفریقایی و ... نه از طریق آشنایی با محصولات فرهنگی خود این مناطق که از طریق بازنمایی که از این مناطق و از مردمان این مناطق در محصولات فرهنگی آمریکایی و اخبار رسانههای آمریکایی هست صورت میگیرد. اینترنت سرعت مواجههی با این محصولات رسانهای و اخبار و اطلاعات را بالا بردهاست. ما حتی لحظهای فرصت تامل در آنچه هستیم و در آنچه میبینیم را به دست نمیآوریم.
البته آنچه که دیدهمیشود این جریان یکسویه در برخی موارد در حال شکستهشدن است مثلا میتوان به همهگیری سریالها یا فیلمهای سینمایی غیرآمریکایی اشاره کرد. مثالهای متاخر آن سریال اسپانیایی مانیهیست، سریال ترکیهای عطیه و جدیدترین مورد آن سریال کرهای اسکوئیدگیم است. اما پرسش این است که آیا این به معنای نشانههایی از شکستهشدن سلطهی رسانهای آمریکاست؟ اول نکتهای که باید اشاره کرد این است که همهگیر و پرطرفدار شدن این سریالها از طریق پلتفرمهای آمریکایی پخش (نتفلیکس) میسر شدهاست. یعنی احتمالا اگر این سریالها در سیستمهای تولید و پخش داخلی این کشورها پخش میشدند امکان فراگیر شدن را نداشتهاند. و میتوان این سوال را پرسید که این محصولات فرهنگی برای پذیرفتهشدن در این سرویسهای پخش خود را با فرهنگ غالب جهانی تطبیق دهند؟ آیا بعد از بیش از ۲۰۰ سال سلطهی فرهنگی فرهنگ استعماری میتوان تغییر جریان یکسویهی محصولات فرهنگی را تصور کرد؟ و برای بیرون رفتن از این وضعیت باید چهکرد؟ و آیا اینترنت همانگونه که تقویت کنندهی جریان استعمار فرهنگی است میتوان تقویت کنندهی مقاومت در برابر آن نیز باشد؟
- ۰۰/۰۸/۰۵
سلام سرکار خانم حیدری
وقت بخیر و حسته نباشید
تشکر بابت درج پست. مقداری کمیت پست کمتر از حد انتظار است و در لابلای مرور نظرات صاحب نظران، ارائه تحلیل و خلاقیت و جمع بندی شما می تواند به غنای بیشتر پست کمک نماید.
در پایان سوالات خوب و دقیقی مطرح کرده اید که اگر تحلیل خودتان در پاسخ به این سوالات را مطرح کنید خوب است.
عنوان وبلاگ را اصلاح کنید (مطالعات فرهنگ مجازی) و پیوندهای وبلاگ را نیز تکمیل نمایید. با تشکر